تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
LoVe English
و آدرس
Minas.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
The best cosmetic for lips is truth زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
for voice is prayer برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
for eyes is pity برای چشمان شما رحم و شفقت
for hands is charity برای دستان شما بخشش
for heart is love برای قلب شما عشق
and for life is friendship و برای زندگی شما دوستی هاست
No one can go back and make a brand new start هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه
Anyone can start from now and make a brand new ending ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
God didn’tpromise days without pain خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره
laughter, without sorrow, sun without rain خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده
but He did promise strength for the day, comfort for the tears ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات، تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه
and light for the way و چراغ راهمون میشه
Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
but you enjoy the smooth road afterwards ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
Don\'t stay on the bumps too long بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن
Move on به راهت ادامه بده
When you feel down because you didn\'t get what you want just sit tight and be happy وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که می خواستی برسی ناراحت نشو
because God has thought of something better to give you حتما خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده بهتری رو رقم زده
When something happens to you, good or bad وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات میافته همیشه
consider what it means دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته هست
There\'s a purpose to life\'s events برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد
to teach you how to laugh more or not to cry too hard که به تو میآموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری
You can\'t make someone love you تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه
all you can do is be someone who can be loved تمام اون کاری که میتونی انجام بدی اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست
the rest is up to the person to realize your worth و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه
It\'s better to lose your pride to the one you love بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که
than to lose the one you love because of pride کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی
We spend too much time looking for the right person to love ما معمولا زمان زیادی رو صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن
or finding fault with those we already love یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشتیم میکنیم
when instead باید به جای این کار
we should be perfecting the love we give در عشقی که داریم ابراز میکنیم کامل باشیم
Never abandon an old friend هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن
You will never find one who can take their place چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت
When people talk behind your back, what does it mean وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟
Simple! It means that you are two steps ahead of them خیلی ساده ! یعنی این که تو دو قدم از اون ها جلوتری
So, keep moving ahead in Life پس، در زندگی راهت رو ادامه بده
God smiled. “My time is eternity.”
“What questions do you have in mind for me?”
“What surprises you most about humankind?”
God answered…
“That they get bored with childhood,
they rush to grow up, and then
long to be children again.”
“That they lose their health to make money…
and then lose their money to restore their health.”
“That by thinking anxiously about the future,
they forget the present,
such that they live in neither
the present nor the future.”
“That they live as if they will never die,
and die as though they had never lived.”
God’s hand took mine
and we were silent for a while.
And then I asked…
“As a parent, what are some of life’s lessons
you want your children to learn?”
“To learn they cannot make anyone
love them. All they can do
is let themselves be loved.”
“To learn that it is not good
to compare themselves to others.”
“To learn to forgive
by practicing forgiveness.”
“To learn that it only takes a few seconds
to open profound wounds in those they love,
and it can take many years to heal them.”
“To learn that a rich person
is not one who has the most,
but is one who needs the least.”
“To learn that there are people
who love them dearly,
but simply have not yet learned
how to express or show their feelings.”
“To learn that two people can
look at the same thing
and see it differently.”
“To learn that it is not enough that they
forgive one another, but they must also forgive themselves.”
“Thank you for your time,” I said humbly.
“Is there anything else
you would like your children to know?”
God smiled and said,
“Just know that I am here… always.”
در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید:پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید.خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است. در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟پرسیدم:چه چیز بشر, شما را سخت متعجب می سازد؟خدا پاسخ داد:کودکی شان.اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها ، آرزو می کنند که کودک باشند … اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند.اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنا بر این نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده. اینکه که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گوئی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز زندگی نکرده اند.دستهای خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ، همه کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند. بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند ،بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.بیاموزند که آدمهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند، بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند. بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند،بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.من با خضوع گفتم:از شما به خاطر این گفت و گو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت : فقط اینکه بدانند من اینجا هستم،همیشه.
دانلود قويترين و مدرنترين نرم افزار آموزش زبان انگليسي LingvoSoft FlashCards
دانلود يك تم بسيار زيبا و شيك با رنگ تيره با نام darkness اين تم بسيار شيك و زيبا قابل نصب بر روي كليه گوشي هاي سيمبيان نوكيا سري n ميباشد
مجموعه اي از 4 بازي علمي و جذاب كه به روشي سرگرم كننده و علمي به شما در درك و يادگيري هزاران لغت اينگليسي ياري ميرساند اين مجموعه محصول شركت lingvo soft از شركتهاي معروف در ساخت لغت نامه و مترجم هاي حرفه اي ميباشد . استفاده از اين برنامه براي آموزش لغات به كودكان ميتواند اثر مناسبي داشته باشد . بازي هاي موجود در اين نرم افزار :
flash card : كه هر لغت در يك طرفه كارت و ترجمه فارسي آن در طرف ديگر آن قرار دارد و با دسترسي به كارت با معناي آن كلمه نيز آشنا ميشويد . از اين بازي براي يادآوري لغت فراموش شده استفاده ميشود
pocket:مشابه با كارتهاي فلش ميباشد با اين تفادوت كه در اين بازي تعداد كارتها به چهار دسته افزايش پيدا كرده است
translation test :تست چهار گزينه اي كه در آن يك لغت انگليسي به همراه چهار لغت فارسي نشان داده شده است و شما ميبايست معني درست را كليك كنيد
spell it right : در اين بازي يك لغت انگليسي نمايش داده ميشود و شما بايد معناي فارسي آنرا پيدا كنيد ديگر ويژگي هاي اين نرم افزار مفيد : داراي 1000 كلمه از سطوح پايين داراي 1000 كلمه از سطوح متوسط داراي 1000 كلمه از سطوح پيشرفته داراي 1000 كلمه تخصصي در مورد رشته حقوق داراي 1000 كلمه تخصصي در مورد رشته پزشكي داراي 1000 كلمه تخصصي در مورد تجارت داراي 1000 كلمه تخصصي در مورد رايانه
,I wrote your name in the sky .but the wind blew it away ,I wrote your name in the sand b.ut the waves washed it away ,I wrote your name in my heart and forever it will stay
اگه نیاز به ترجمه داشتید به خودم مراجعه کنید!!
با تشکر!!
راستی
نظر یادت
نرررررههه
نويسنده: Minas تاريخ: دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,
I thank you for all that you lent me and took back.
I thank you for my solitude, my problems, my doubts and tears; because all these made me closer to you.
Oh God, I want whatever you wish for me.
I only ask you:
Grant me so much faith, that I see you in everything coming my way; so much hope and courage, that I don’t despair. Grant me lots of love and affection everyday more than yesterday. Love of you and those around me.
مجموعهی دو جلدی زير كه مخصوص زبان آموزان انگلیسی نوشته شده است تمام نكات اساسی دستوری را برای مبتدیان در بر میگیرد. این كتاب شامل توضیحات شفاف و روشنی در مورد قواعد گرامری است كه آنها را با تصاویر و مثالهای متعدد به نمایش گذاشته است. با مطالعهی هر دو جلد این كتاب، كسانی كه در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند یك فهم صحیح از مهارتهای گرامری پیدا خواهند كرد و پیریزی محكمی برای فراگرفتن درست انگلیسی را در ذهن خود خواهند ریخت. آنچه كه در كتاب دوم آمده است تشریح كامل مفاهیم دستوری، تمرینهای فراوان در پایان هر بخش و یك راهنمای استاد است كه نحوهی تدریس این كتاب را آموزش میدهد.
براي دريافت آنها بر روي لينك هاي زير كليك كرده و در صفحه اي كه باز مي شود كلمه Free را كليك كنيد سپس در صفحه ي باز شده دوم كد مربوط را در كادر مشخص شده تايپ كرده و دكلمه مربوط به دانلود را كليك كنيد. (همزمان يك فايل را مي توان دانلود كرد)
Vocaboly نرم افزاری است کم حجم و پرتابل (بدون نیاز به نصب) برای یادگیری واژگان.
ویژگی مهم آن دارا بودن بیش از 12 هزار واژه در زمینه SAT, TOEFL, GRE, GMAT, VOA Special English است. از دیگر امکانات این نرم افزار یادگیری لغات با استفاده از شیوه های گوناگون و جالب است که به کاربر این امکان را می دهد تا در محیطی شاداب لغات را بخاطر بسپارد.
Babylon Ltd یک شرکت اسرائیلی زیر مجموعه کمپانی Formula می باشد. این شرکت در سال 1997 شروع به کار کرد و کار خود را با ارائه "دیکشنری بابیلون" نسخه آزمایشی (بدون محدودیت) شروع کرد و تا سال 2001 این نرم افزار را به صورت رایگان عرضه می نمود و از آن پس اقدام به ارائه و فروش نسخه ی تجاری نمود. Babylon نرم افزار پیشتاز فرهنگ های لغت و ترجمه متن است. نرم افزار بابیلون - Babylon کلیه نیاز های شما در زمینه ترجمه لغت را جوابگو خواهد بود. با استفاده از Babylon شما به سرعت می توانید ایمیل ها، صفحات وب، مستندات و کلیه لغات مورد نظر خود را ترجمه کنید. نرم افزار Babylon در حال حاضر حدوداً 30 میلیون کاربر دارد. این نرم افزار که از خاصیت OCR استفاده می کند همیشه و همه جا زیر دستان شما خواهد بود، هرگاه برای ترجمه لغتی اراده کنید کافی است تنها یک کلیک کنید تا ترجمه لغت مورد نظر را به بیش از 50 زبان مختلف دنیا به شما نشان دهد. پنجره شناور این برنامه همانند یک دستیار همیشه با شما خواهد بود همانطور که با یک کلیک روی کلمه مورد نظر آشکار می شود با حرکت دادن ماوس و بدون هیچ کلیکی (این ویژگی باید توسط کاربر تنظیم شود) نیز خود به خود ناپدید می شود.
نرمافزار Lingoes دیکشنری رایگان، ساده، سبک و البته قدرتمند می باشد که جایگزین مناسبی برای بابیلون به حساب می آید. در Lingoes شما میتوانید کلیدی میانبر را طوری تنظیم کنید تا بعد از فشردن آن روی یک لغت در محیط ویندوز معنای آن برای شما نمایش داده شود. نحوه نمایش معنای لغت در زمانی که شما با استفاده از کلید میانبر نرمافزار را فرا میخوانید بسیار مناسبتر از بابیلون است، در اینجا به جای باز شدن صفحه اصلی نرمافزار کادری برای شما نمایش داده میشود که اطلاعات مختصری را راجع به کلمه انتخاب شده برای شما فراهم میکند و در صورت نیاز میتوانید با رجوع به نرمافزار اصلی اطلاعات بیشتری را دریافت کنید.
یکی از کتابهای معروف زبان انگلیسی بخصوص در ایران کتاب 504 لغت ضروری انگلیسی است که از لغات آن در تمام آزمون ها و ... استفاده میشود و الحق باید گفت لغاتی که در این کتاب جمع آوری شده است جزو پرکاربردترین لغات و کلیدی ترین لغات انگلیسب است در این کتاب تمام این 504 واژه همراه با معنی آن جمع آوری شده است
[The electricity went off and caused a black out.]
برق رفت و همه جا خاموش شد.
(to) Black list someone: کسی را در لیست سیاه گذاشتن
[He can't find work because he was black listed.]
نمیتونه کار پیدا کنه چون اسمش رفته تو لیست سیاه.
*معادل[black ball someone]هم به همین معناست. سابقه لیست سیاه به دوره مک کارتی برمیگردد. در آن زمان هر کستصور میشد کمونیست است نامش را در لیست سیاه مینوشتند و سپس او را میکشتد.
(to) Give someone a black eye: کبود کردن چشم کسی
[I made a comment his friend and he gave me a black eye!]
در مورد دوستش یه چیزی گفتم اونم محکم کوبید پای چشمم.
Black and white: پلیس، ماشین پلیس
[A black and white pulled up to the curb.]
یه اتومبیل پلیس کنار جاده توقف کرد.
*سابقاً در بعضی از جاها ماشینهای پلیس سیاه و سفید بوده است به همین دلیل گاهی اوقات از این اصطلاح برای خود پلیس هم استفاده میکنند.
Blue
What in blue blazes? : از سر تعجب و ناراحتی
[What in the blue blazes is going here?]
وای خدای من، این جا چه خبره؟
Blue: افسرده، غمگین
[I'm feeling sort of blue.]
امروز حال خوشی ندارم، پکرم.
Out of the blue: یکهو از جایی خارج شدن
[The other driver appears out of the blue.]
آن یکی ماشین معلوم نیست از کجا پیداش شد.
Gray
Gray area: موضوع گنگ و مبهم
[I'm having trouble answering you because that's a gray area.]
برای جواب دادن به سوال شما مشکل دارم چون سوالتان گنگ و مبهم است.
Gray matter: مغز،مخ،هوش
[I don't know why he makes such stupid mistake; I guess he just doesn't have much gray matter.]
[I wouldn't hire him if I were you, He's really green.]
اگه جای شما بودم استخدامش نمیکردم، واقعاً تازهکاره.
(to look) Green around the gills: مریض و ناخوش به نظر رسیدن
[What's wrong with you? You look green around the gills.]
چته؟ ناخوش به نظر میای.
*این عبارت برای ماهیها استفاده میشد و gill به آبشش ماهی میگویند و وقتی دور آبشش ماهی سبز باشد معلوم میشود ماهی مریض است و قابل خوردن نیست... اما حالا دیگه در مورد آدما هم استفاده میشود.
Green with envy: به شدت حسادت کردن
[When I told her the news, she was absolutely green with envy.]
وقتی خبر را بهش گفتم کاملا معلوم بود از حسادت داره میترکه.
Pink
In the pink: سرحال بودن
[You look you're in the pink today.]
امروز خیلی سرحال و قبراق به نظر میرسی.
Pinky: انگشت کوچک
[He always wears a ring on his pinky.]
همیشه تو انگشت کوچیکش یه حلقه داره.
Tickled pink: هیجان زده
[When H heard about your new job, I was tickled pink.]
وقتی خبر کار تازهات را شنیدم خیلی هیجان زده شدم.
Purple
Purple passion: آرزو داشتن، به شدت علاقمند بودن
[I have purple passion to become an actor.]
آرزو دارم بازیگر بشم.
Red
Beet red: خیلی قرمز، شدیداً سرخ
[She turned beet red from embarrassment.]
از تعجب رنگ لبو شد.( این اصطلاح را خود ما ایرانیها هم میگوییم.)
Catch someone red-handed: سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن
[I know he's guilty. I caught him red-handed.]
میدانم گناهکاره. خودم سر بزنگاه مچشو گرفتم.
(To) paint the town red: مهمانی رفتن
[We are going to paint the town red tonight.]
امشب داریم میریم مهمونی.
Red: کمونیست
[I think he's a Red.]
فکر کنم اون یه کمونیسته.
Red hot: فوق العاده
[The team is red hot.]
اون تیم معرکهاس.
Red neck: متعصب، مرتجع
[His father is a real redneck.]
پدرش واقعاً آدم متعصبیه.
(To) see red: عصبانی شدن
[When I saw her with someone else, I saw red!]
وقتی او را با یکی دیگه دیدم خونم به جوش آمد.
White
White-lie: دروغ مصلحتی
[I didn't want to go to work today, so I told my boss a white lie.]
امروز نمیخواستم برم سرکار، این بود که به رئیسم یه دروغ مصلحتی گفتم.
Yellow:
ترسو
[You're not going to confront her? What are you, yellow?]
اميد وارم ازين وب لذت ببريد!!و همينطور با نظرهاي خوبتون مارو خوشحال كنيد!!!!با تبادل لينك هم موافقيم!!
من ميناز مدير وب هستم!!ودوستانم ياسي جوووووووووووون و مينا جووووووووووووون نويسندگان.
اگر در اين وب مطلب درسي يا زبان مشاهده كرده ايد توجه داشته باشيد كه اين وب قبلا وب زبان انگليسي بوده است ولي اكنون من و دوستانم تغييراتي در آن به وجود آورده ايم!!
اين پست ثابته!!براي بازديد از مطالب وب مي تونيد به آرشيو موضوعي، آرشيو مطالب و مطالب بعد از اين پست مراجعه فرماييد!!
22). This is the door _____ Mina ______ room .
('s , 's__'s , of __ of , of __of , 's)
23). He may ______ the class.
( leaves _ leave _ left _ leaving )
24). Can I play Football ? No, you _______ do your homework , first.
(may _ should _ can _ will)
H0 با توجه به سئوالات داده شده ، جاهای خالی را با کلمات مناسب کامل کنید. ( 1 نمره )
25). Do you talk to Parvin ?
Yes, I talk to __________ .
26). Did she go to the cinema ?
Yes,she _________ to the cinemayesterday.
I0 با توجه به ارتباط کلمات در ستون A ، جاهای خالی در ستون B را کامل کنید. ( 1 نمره )
B
A
27). they_________
28). good_________
hehim
slowslowly
J0 برای جواب های زیر،سئوال مناسب بنویسید.( 2 نمره )
29). _____________________________ ?
Yes, he saw himyesterday .
30). _________________________________ ?
Ali was working carefully .
K0 با هر گروه از کلمات داده شده ، یک جمله صحیح بسازید. (2 نمره )
31). lunch / cook / home / she / at / will / tomorrow / .
______________________________________
32). our / should / homework /do / we / ?
___________________________
L0 با توجه به کلمه داخل پرانتز ، به سئوال جواب کامل دهید. ( 1 نمره )
33). How did they play Football ?( careless )
_______________________________
M0 با توجه به تصویر ، به سئوال جواب کامل دهید. ( 1 نمره )
34). Can Ali ride a bicycle ?
________________________________ .
ج)0 مکالمه : 4 نمره
N0مکالمهرا با کلمات داده شده کامل کنید. ( 2 نمره )
[ doing – writing – see -cooking – helping ]
35).A: Did you _________ the film last night?
36).B: No, I was ________ my mother.
37).A: What was she _________ ?
38).B: She was _________ dinner .
O0 مکالمه زیر را مرتب کنید . ( 2 نمره )
-No, we'll go next week.
-We have a lot of relatives there.
-Will you go to the country tomorrow?
-Why do you often go to the country?
39). _____________________________
40). ______________________________
41).______________________________
42).______________________________
چ ( 0تلفظ : ( 1 نمره )
P0 دور کلمه یناهماهنگ از نظرتلفظدایره بکشید.( 1 نمره )
43). good-large-dog- garden
44). open- old- home- now
ح)0 دیکته :( 6 نمره )
Q0 املا لغات زیر را کامل کنید. ( 4 نمره )
45). Today is su_ny.46). The car isch_ _ p .
47). There's a pen on thegr_und.48). She readsane_sp_per.
49). They play ten_is .50). He'll have ph_sics.
51). He went to the shop_ingcent_r.
خ)0 درک مطلب : ( 9 نمره )
S0 متن زیر را به دقت بخوانید سپس به موارد خواسته شدهپاسخ دهید.
Every morning, Reza gets up at six o'clock. He says his prayers. Then, he eats his breakfast. He has bread, cheese and butter . Next, he leaves home at a quarter to seven. He goes to School by bus. After School, he comes back home and rests for an hour in the afternoon. He does his homework in the evening .
At nine, he sleeps.
a)- با توجه به متن فوق، برای جمله صحیح ( T )و برای جمله غلط ( F ) بگذارید.(2 نمره )
56). Reza prays before breakfast. ()
57). He walks to school everyday.()
b). با توجه به متن فوق، به سئوالات پاسخ کامل دهید. ( 3 نمره )
58). What does Reza eat in the morning?
59). When does he do his homework?
60). Where does he come back after school ?
c). با توجه به متن فوق، جمله را کامل کنید. ( 5/. نمره )
61). Reza goes to school by ________.
d)- با توجه به متن فوق، گزینه صحیح را انتخاب کنید. ( 5/. نمره )
62). Reza goes to school at _______ . ( sixforty five – six forty – eight forty )
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنهارا بسازم.»
حالا شما بگید، تا به حال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!!
بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم؟
Years on a farm with two brothers who inherited their father had lived.A day for a small misunderstanding, with Jrv discussed.After weeks of silence between them was high and were separated.
One morning in the Big Brother house sounds.When I opened the door, he saw woodworking.Najjar said: "I'm working a few days that followed, a small retail business in the home and farm Fkrkrdm you might have, help you do that?" Older brother answered: "Yes, what I'm doing a lot of .Look at the farm in the middle of the creek, where the younger brother is my neighbor.He hired a few weeks until the middle of the farm and the creek water Kndnd we took the field.I do this because of his hatred of my heart that is done. "Stock farm, then said:" I have timber in stock value of the field you want to kill me and my brother to his fence not seeing. "
Carpenter agreed and began measuring and sawing timber.The bigger brother, the carpenter said, "I go to town for shopping, if you need to buy a vehicle." While the carpenter was at work, replied: "No, I do not need." Sunset when the farmer Back to the farm, the round eyes of wonder.In Karnbvd fence.Carpenter instead of a bridge over the creek fence was built.
Farmer with anger to the carpenter and said, "unless I told you I build my fence?" The younger brother of the moment and seeing that his brother Paul Fkrkrd orders given to it, and crossed the bridge and older brother to embrace his apology for picking Creek.
Back when the older brother, carpenters saw Abzarsh box on the left and the milking is going on.I went after him and the farmer, and his brother asked him to be his guest for a few days. Najjar said: "I am but a bridge that should make them."
I tell you, I had built several bridges!
Between ourselves and some of Zyzanmvn Kshydym fence?
پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است".
پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش..."
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.
اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد:" اي كاش من هم يك همچو برادري بودم."
پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: "دوست داري با ماشين يه گشتي بزنيم؟""اوه بله، دوست دارم."
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: "آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟".
پل لبخند زد. او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است.
اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.".
فقر ، شب را“بی غذا”سر کردن نیست…
فقر ، روز را “بی اندیشه”سر کردن است…
Nice story
Passenger cars as a Bridge to the festival had received from his brother.Paul came out of his office the night of Eid, when the boy realizes that the evil and on the new car and was walking Braqsh and it was appreciated.
Near the car reached the bridge, the boy asked: "The car is yours, sir?".
Paul shook his head to signal approval and said my brother as the festival has given me. "
I was surprised and said: "You mean your brother is the car the same way, without the dinar you pay, you are oh Jon, wish ..."
The bridge was fully aware that his dream will do what.He wanted to dream.I wish he had a brother like that.
But what I have said throughout the foot bridge rocked: "I wish I had one such brotherhood."
Paul was flabbergasted to see the boy and then with an impulsion, "said a patrol car make love?" "Oh yes, love."
There were new boy on the bridge and was happy with the power of his eyes, said: "Sir, I'll ask Barry to our house".
Paul smiled.I know what his son would say.He wanted to show my neighbors what a great car and returned home is sharp.
But Paul was again ..The boy said: "It's hard Avnjayy the two-step, hold.".
دوستان پاک چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك (المپيك معلولين( در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه اين 9 نفر افرادي بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم. آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند. بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد تا مسير مسابقه را طي
كرده و برنده مدال پارالمپيك شودناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ
خورد .اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود، خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده .سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پايان رساندند. در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقيقه براي آنها كف زدند
Friends of CleanA few years ago at the Paralympic Games (Paralympics (9 participants in the Seattle 100mStarted the race were behind the line. All these were 9 peopleWe call them the mental and physical.They hear the sound of the pistol. It is evident that they were never able to run fastAnd not even able to take stepsBut an effort to try to turnDuring the course of the race
And Paralympic medals to be wonSuddenly one of the participants in the ankle twist
There.This girl was one of two rolling on the ground and was crying the other eight heard him crying, they stood, then he went back to the back and one of them with Down syndrome (retardation, severe physical and mental) was bent and kissed the girl crying and said the pain relief I say. Then each arm 9 in the arm and threw her to the women completed the step. in fact they were the first. All of the stadium asked their feet and applauded for 10 minutes